بخش اول: فروش (Sales) چیست؟ تعریف، ماهیت و اهداف

تعریف فروش
فروش به فرآیند مستقیم و رو در رو (یا مجازی) تبدیل یک prospect (سرنخ) به یک مشتری پرداخت کننده اطلاق می شود. در هسته مرکزی خود، فروش یک فعالیت مبادله ای است: مبادله  کالا یا خدمات با پول. این فرآیند معمولاً شامل مذاکره، ارائه محصول،  پاسخگویی به objections (اعتراضات) و در نهایت بستن معامله (Closing the  Deal) است.

ماهیت فروش

  • کوتاه مدت نگر است: تمرکز آن بر اهداف فوری و quarterly (سه ماهه) است.
  • مردم محور است: موفقیت آن شدیداً به مهارت های فردی فروشنده مانند قدرت متقاعدسازی، ارتباطات و هوش هیجانی بستگی دارد.
  • یک به یک است: رابطه بین فروشنده و خریدار به صورت انفرادی شکل می گیرد.
  • نتیجه گرا است: موفقیت آن با معیارهای کاملاً کمّی سنجیده می شود: تعداد معاملات بسته  شده، حجم revenue (درآمد) ایجاد شده و سهمیه های (Quotas) محقق شده.

اهداف کلیدی فروش

  • تبدیل سرنخ های واجد شرایط به مشتری.
  • رسیدن به هدف های مالی تعیین شده.
  • ایجاد رابطه ای قوی و شخصی با مشتریان کلیدی.
  • مدیریت فرآیند مذاکره و عقد قرارداد.

استعاره: اگر بازاریابی را ماهیگیری در نظر بگیریم (پیدا کردن بهترین آبها، طعمهگذاری و جذب ماهیها)، فروش قلاب زدن و کشیدن ماهی به قایق است.

بخش دوم: بازاریابی (Marketing) چیست؟ تعریف، ماهیت و اهداف

تعریف بازاریابی
بازاریابی به مجموعه  ای از فرآیندها و فعالیت ها گفته می شود که برای ایجاد آگاهی از برند، جذب  مخاطب و ایجاد علاقه به محصول یا خدمات یک شرکت انجام می شود.  بازاریابی بستری فراهم می کند تا فرآیند فروش، راحتتر و مؤثرتر انجام شود.  بازاریابی به دن پاسخ دادن به این سوال است: "مشتری ایده آل ما کیست، کجاست  و چگونه می توانیم نیازهای او را برطرف کنیم؟"

ماهیت بازاریابی

  • بلندمدت نگر است: بر ساخت برند، وفاداری مشتری و موقعیت یابی در بازار در درازمدت تمرکز دارد.
  • مخاطب محور است: تمرکز آن بر روی گروه های بزرگ و بخش بندی شده از مردم (بازار هدف) است.
  • یک به چند است: از کانال هایی مانند شبکه های اجتماعی، ایمیل، وبلاگ و تبلیغات برای ارتباط با طیف وسیعی از مردم استفاده می کند.
  • استراتژی محور است: موفقیت آن با معیارهای کیفی و کمّی مانند آگاهی از برند، تعامل  (Engagement)، نرخ تبدیل وبسایت و هزینه جذب مشتری (CAC) سنجیده می شود.

اهداف کلیدی بازاریابی

  • تحقیق و بررسی بازار برای درک نیازها و خواسته های مشتری.
  • موقعیت یابی و متمایز کردن برند در ذهن مشتری.
  • ایجاد و هدایت سرنخ های بالقوه (Lead Generation) به سمت تیم فروش.
  • ایجاد ارزش و اعتماد از طریق محتوای آموزشی و مفید.
  • مدیریت تصویر برند و شهرت آنلاین.

استعاره: بازاریابی کشاورزی است: آماده کردن خاک (بازار)، کاشتن بذر (آگاهی از برند)، آبیاری و کوددهی  (تولید محتوا و تعامل) و در نهایت برداشت محصول (سرنخ های آماده فروش).

بخش سوم: مقایسه فروش و بازاریابی — تفاوتها و ارتباطها

حالا که هر دو را به طور جداگانه شناختیم، بهتر می توانیم آنها را مقایسه کنیم.


معیار مقایسه
بازاریابی (Marketing)
فروش (Sales)
تمرکز زمانی
بلندمدت (ماه ها و سال ها)
کوتاه مدت (هفته ها و ماه ها)
هدف اصلی
ایجاد نیاز و جذب سرنخ های بالقوه
بستن معامله و ایجاد درآمد
رابطه با مشتری
غیرشخصی، یک به چند
بسیار شخصی، یک به یک
فرآیند
ایجاد آگاهی → ایجاد علاقه → consideration (بررسی)
ارائه → پاسخ به اعتراضات → بستن معامله
سنجه های موفقیت
ترافیک سایت، نرخ تبدیل، تعامل، هزینه جذب مشتری
درآمد، تعداد معاملات، ارزش متوسط خرید، سهمیه ها
نگرش
"ما محصولی داریم که نیاز تو را برطرف می کند"
"من محصولی دارم که باید بخری!"


ارتباط ناگسستنی این دو: چرخه عمر مشتری

بهترین راه برای درک رابطه بین فروش و بازاریابی، نگاه کردن به چرخه عمر مشتری (Customer Journey) است:

  1. آگاهی (Awareness): یک فرد برای اولین بار از طریق یک مقاله وبلاگ، یک پست اینستاگرامی یا یک تبلیغ گوگل با برند شما آشنا می شود. (وظیفه بازاریابی)
  2. علاقه و بررسی (Consideration): آن فرد شروع به دنبال کردن شما می کند، در وبسایت شما می چرخد و maybe یک  کتاب الکترونیکی رایگان دانلود می کند. او حالا به یک "سرنخ" (Lead) تبدیل  شده است. (وظیفه بازاریابی)
  3. تصمیم گیری (Decision): سرنخ واجد شرایط شده و به تیم فروش معرفی می شود. یک نماینده فروش با او  تماس می گیرد، دموی محصول را ارائه می دهد و به سوالاتش پاسخ می دهد. (وظیفه فروش)
  4. عمل (Action): سرنخ به مشتری تبدیل شده و خرید می کند. (وظیفه مشترک)
  5. وفاداری (Loyalty): تیم بازاریابی با ارسال خبرنامه، محتوای اختصاصی و پیشنهادات ویژه، این  مشتری را نگه می دارد و تیم فروش نیز برای فروش های بعدی با او در ارتباط  است. (وظیفه مشترک)

اگر  بازاریابی ضعیف باشد، تیم فروش با سرنخ های کم یا بیکیفیت روبرو می شود و  فروش بسیار سخت خواهد شد. اگر فروش ضعیف باشد، تمام زحمات تیم بازاریابی  برای جذب سرنخ، به هدر رفته و تبدیل به درآمد نمی شود.

نتیجه گیری: هماهنگی به جای رقابت

به جای اینکه فکر کنید "کدام یک مهمتر است؟" باید بپرسید "چگونه می توانیم این دو را به طور هماهنگ مدیریت کنیم؟"
یک  کسب و کار موفق مانند یک قایق بادبانی است که دو بادبان دارد: بازاریابی و  فروش. اگر فقط یکی از آنها باشد، قایق در جا میزند یا فقط در یک دایره  حرکت میکند. اما وقتی هر دو بادبان با هم و هماهنگ کار کنند، کسب و کار شما  با سرعت و جهت درست به سمت موفقیت حرکت خواهد کرد.

سرمایه  گذاری همزمان و هوشمندانه روی هر دو بخش، نه تنها باعث افزایش درآمد  می شود، بلکه یک تجربه یکپارچه و عالی برای مشتری خلق می کند که نهایتاً به  وفاداری و تبلیغات دهان به دهان می انجامد.